رهبری اخلاقی چیست؟
هنگامیکه دربارهی ‘کسبوکارهای بزرگ’ یا شاید بانکداری صحبت میشود، میتواند به نظر برسد که رهبری در سازمانهای تجاری بزرگ به معنای کار کردن در یک دنیای موازی و بهدوراز اخلاقیات و باورهای عرف است که در آن تنها چیزی که اهمیت دارد این است که چقدر پول ایجاد کردهاید. یا به عبارتی در این سازمانها ‘هدف وسیله را توجیه میکند’.
کسبوکارها و سازمانهای بیشتر و بیشتری امروزه ارزش رهبری اخلاقی را به رسمیت میشناسند، یعنی نوعی رهبری که به مسیریابی بهوسیلهی ‘قطبنمای اخلاقی’ بستگی دارد. همچنین بسیاری از افراد اظهار میکنند که ممکن است ما در شرایط اقتصادی کاملاً یکسانی که در آن یک تعداد از افراد اخلاقیتر رفتار میکردند، نباشیم.
استفان کاوی (Stephen Covey) نویسندهی کتاب هفت عادت مردمان مؤثر، معتقد است که رهبری بر اساس اصول، نهتنها چیز خوبی است، بلکه ضروری است.
او میگوید که افراد مؤثر زندگی را زندگی میکنند و روابط خود را نه بر اساس اولویتها، بلکه طبق یک سری از قوانین طبیعی از قبیل عدالت، انصاف و درستی مدیریت میکنند.
این ارزشها هزاران سال زندگیهای شخصی و حرفهای را پیریزی کرده و همچنان جزء ارزشهای حیاتی محسوب میشوند.
قوانین طبیعی، صرفنظر از متابعت یا آگاهی ما نسبت به آنها، بر طبق اصول عمل میکنند.استفان کاوی، رهبری اصولگرا
اهمیت قوانین خلقت
این قوانین یا اصول طبیعی در طول قرنها وجود داشتهاند. ممکن است حتی بتوان آنها را بهعنوان پایه و اساس تمدن توصیف کرد.
این قوانین در ایدههای ادیان ازجمله مهربانی، کمک به دیگران، انصاف، عدالت و تساوی حقوق وجود داشته و همچنین برخی از آنها بهطور کامل اجرا میشوند. بهمنظور درک این موضوع تنها باید به فریاد خالصانهی یک کودک که میگوید ‘این عادلانه نیست!’ گوش دهید.
درواقع، تحقیقات زیادی وجود دارند که نشان میدهند اکثر ما بیشتر از اینکه دریافتیهای خود را با خودش بسنجیم، به دنبال آن هستیم که در مقایسه با دیگران چقدر دریافت میکنیم.
کاوی معتقد است که ما بهطور غریزی به کسانی که زندگی آنها بر اساس این اصول طبیعی یعنی انصاف، عدالت و تساوی حقوق است، اعتماد میکنیم. این امر ممکن است به این دلیل باشد که تغییر ارزشها، باورها و اصولی که داریم نسبتاً سخت است، بنابراین بهطور غریزی متوجه میشویم افرادی که این اصول مبتنی بر قوانین طبیعی را رعایت میکنند قابلاعتمادتر خواهند بود.
تقریباً بهراحتی میتوان رفتار را تغییر داد، اما ارزشهایی که منجر به شکل گرفتن یک رفتار شده و با اصول طبیعی پایهریزی شدهاند را نمیتوان بهراحتی تغییر داد.
چهار سطح از رهبری مبتنی بر اصول
کاوی چهار سطح از رهبری مبتنی بر اصول را که هرکدام با یک اصل مهم ایجادشدهاند شناسایی کرده است.
این سطوح عبارتاند از:
-
سطح فردی، در این سطح اصل مهم، قابلیت اعتماد است.
-
سطح بین فردی، در اینجا اصل ضروری اعتماد است.
-
سطح مدیریتی، در اینجا اصل مهم توانمندسازی است.
-
سازمانی، در این سطح اصل ضروری همراستایی است.
سطح فردی به معنای ارتباط شما با خودتان بوده و قابلیت اعتماد نیز به این معناست که دیگران تا چه حد میتوانند به شما اعتماد کنند.
این اصل به دو عنصر مشترک بین هر دو طرف رابطه بستگی دارد، یعنی شخصیت شما یا اینکه به چه چیزی شباهت دارید و شایستگی شما، یعنی اینکه در کاری که انجام میدهید تا چه حد خوب عمل میکنید. مشخص است که هردو جنبه مهم هستند، زیرا درصورتیکه صلاحیت یا شایستگی تحویل آنچه وعده دادهاید را نداشته باشید، مهم نیست که شخصیت شما چقدر قوی باشد.
سطح بین فردی به معنای ارتباط شما با دیگران است و اعتماد از قابلاعتماد بودن نشاءت میگیرد.
شاید غیرقابلباور باشد اما اعتماد مهمترین عنصر روابط بسیار قوی و موفق است، خواه رابطه شخصی باشد یا حرفهای. همچنین اعتماد یا فقدان آن اکثر تعاملات انسانی را پایهریزی میکند.
سطح مدیریتی به این معناست که چگونه با افرادی که تحت مدیریت شما هستند کار میکنید، بهویژه این سطح به معنای توانمندسازی نیز است.
زمانی که به دیگران اعتماد داشته باشید، آنها را نظارت و یا کنترل نمیکنید. بلکه آنها خودشان را کنترل و نظارت میکنند، به این معنا که توانمند هستند.
درنهایت، سطح سازمانی در رابطه با ساختار کلی سازمان است.
ابتدا سازمانی را در نظر بگیرید که کارمندان آن قابلاعتماد نیستند. در این حالت کنترل شدید، نظارت دائم و بررسی کارمندان در دستور کار بوده و کارمندان باید بهطور مرتب گزارش کاری که انجام میدهند را ارائه دهند. درنتیجه، مدیران نمیتوانند بهطور مستقیم افراد زیادی را تحت کنترل قرار دهند، بنابراین محدودهی کنترل بسیار کوچک خواهد بود.
در مقابل، سازمانی که کارمندان قابلاعتمادی دارد معمولاً بهجای اینکه ساختار آن سلسله مراتبی باشد، مسطح و با محدودههای کنترلی گسترده خواهد بود. در چنین سازمانی کارمندان برای انجام وظیفهی خود به نحو احسن و بدون نظارت دائم، مورد اعتماد هستند، به این معنا که این کارمندان همراستا هستند.
این چهار سطح با یکدیگر وابستگی متقابل دارند. هرکدام از آنها بهتنهایی ضروری اما ناکافی است و مشکلی که به نظر میرسد در یکی از این سطوح قرار دارد، بهاحتمالزیاد نیاز است که در هر چهار سطح و بهطور همزمان بر روی آن کار شود.
قطعهی آخر پازل
قطعهی آخر پازل رهبری اخلاقی، مفهوم ‘از درون به بیرون (inside-out) ’ است.
برای کار کردن و زندگی کردن بهصورت اخلاقی باید متوجه شوید که اولین و مهمترین مسئله خود شما هستید. سرزنش کردن دیگران بسیار ساده است، اما مفهوم ‘از درون به بیرون’ به این معناست که اگر میخواهید تغییری حاصل شود، باید خودتان را تغییر دهید.
نگاه درون به بیرون یا برعکس؟
اگر از رابطه با شخصی یا موقعیت خاصی ناراحت هستید میتوانید تلاش کنید که با تغییر یا اصلاح عناصر خارجی ازجمله سایر افراد (نگاه بیرون به درون) شرایط را تغییر دهید یا میتوانید نگرش و نحوهی رفتار خود را نسبت به آن شرایط تغییر دهید (نگاه درون به بیرون).
برای نگاه درون به بیرون نیاز است که از خودتان و بهویژه شخصیت، باورها و ارزشهایتان شروع کنید.
- اگر میخواهید مورد اعتماد قرار بگیرید، قابلیت اعتماد خود را نشان دهید.
- اگر مسئولیت بیشتری میخواهید، نشان دهید که برای پذیرش آن میتوانید مورد اعتماد باشید.
- اگر ازدواج شادی میخواهید، شخصی باشید که در زندگیاش شاد است و انرژی مثبت ایجاد میکند.
- اگر میخواهید فرزند خوبی داشته باشید، یک پدر یا مادر منصف، حمایتگر و فهمیده باشید.
تغییر خودتان، نسبت به شکایت کردن از دیگران و تصور اینکه آنها باید تغییر کنند، توجه و زحمت بیشتری را میطلبد؛ اما بهاحتمال بیشتری منجر به یک تغییر طولانیمدت خواهد شد.
نتیجه
رهبری اخلاقی نیاز به مسیریابی با ‘قطبنمای اخلاقی’ دارد. این امر نیازمند این است که ایدهی ‘هدف، وسیله را توجیه میکند’ را رها کرده و بهجای آن، ایدهی مخالف آن را بپذیرید. (هدف، وسیله را توجیه نمیکند).
همه تصمیمات شما الزاماً مورد استقبال قرار نخواهند گرفت، اما یک رهبر اخلاقی، یعنی کسی که زندگی و رهبریاش بر اصول خاصی متمرکز است، متوجه خواهد شد که قدرتی حقیقی دارد، زیرا خود و تصمیماتش مورد اعتماد پیروان وی خواهند بود.
کسب مهارت در رهبری اخلاقی بیش از هر چیز نیاز به اعتقادی درست در زمینه موضوع کسب و کار دارد. این توانایی نقش مهمی در اداره و رهبری کسب و کار داشته و به توسعه فردی شما و همچنین توسعه کسب و کارتان کمک خواهد کرد. ذکر این نکته لازم است که در بعضی موارد نه تنها هدف، وسیله را توجیه نمیکند، بلکه از بین وسایلی که به ظاهر درست و سالم به نظر میرسند شما بایست فقط یک وسیله را انتخاب کنید. این موضوع در مبحث اخلاقیات بسیار اساسی و کاربردی است. مثال ساده آن، پاسخ به این سوال است که با کدام وسیله و از چه راهی می توان رضایت خداوند را جلب کرد و به او نزدیک شد؟ و پاسخ ساده و محکم آن این است که: همان راه و وسیلهای که خدا گفته است!