آیا تابهحال پیشآمده که از نحوهی تفسیر کسی راجع به کاری که انجام دادهاید یا حرفی که زدهاید و برداشت او از آن، بهگونهای که هرگز منظورتان آن نبوده، بهتزده شوید؟ یا شاید با اظهارنظر و رفتار کسی خشمگین شدید و به این نتیجه رسیدید که به دلایل خاصی اینگونه در مقابل شما رفتار میکند.
شما در حال بالا رفتن از نردبان استنتاج (Ladder of Inference) بودهاید.
این نظریه اولین بار در سال ۱۹۷۰، توسط کریس آرجریس مطرح شد که نردبان استنتاج راهی است برای توصیف چگونگی حرکت شما از یک تکه داده (یک اظهارنظر در مورد شما یا چیزی که مشاهده کردید اتفاق افتاده) به یک نتیجه، از طریق یک سری فرآیندهای ذهنی.
این روند را با انتخاب یک داده، تفسیر آن به اصطلاحات خودتان، شرح آن برای خودتان و سپس رسیدن به نتایج خودتان، شروع میکنید. این خطرناک است، زیرا همهی اینها بهطور خیلی سریعی در ذهن شما اتفاق میافتند و احتمالاً آگاه نیستید که تنها بخشی از داده را انتخاب میکنید. هیچ فرد دیگری فرآیندهای ذهنی شما را نمیبیند و نمیداند چه مراحلی را طی کردید تا به این نتایج رسیدید. همهی چیزی که میبیند، رفتاری است که شما درنتیجهی آن فرآیند ذهنی انجام میدهید.
نردبان استنتاج در عمل چگونه کار میکند؟
باورهای شما تمایل به تقویت و تأیید دادهای که انتخاب کردهاید و چگونگی تفسیری که از آن دارید، دارند که این بدان معناست که این فرآیند تبدیل به یک چرخهی بازخورد مثبت میشود. در اینجا، ‘مثبت’ الزاماً به معنای ‘خوب’ نیست. بلکه به این معناست که بهجای اینکه بازخورد، این فرآیند را متوقف کند، آن را به جلو حرکت داده و بنابراین شما چیزی که باور دارید را مدام تأیید میکنید.
اینجا تعدادی مثال از چند حرکت رو به بالا از این نردبان وجود دارد:
۱٫ “الف” یک ملاقات با “ب” در ساعت ۱۰:۳۰ تنظیم میکند.
۲٫ “ب” دیر میکند و دلیل آن را توضیح نمیدهد. درواقع، اصلاً به نظر نمیرسد که به این موضوع که دیر کرده توجهی داشته باشد.
۳٫ “الف”مصمم میشود که “ب” نمیتواند به خودش زحمت بدهد تا بهموقع برسد و اینکه “ب” برای وقت “الف” ارزشی قائل نیست.
۴٫ “الف” نتیجه میگیرد که دلیلی ندارد در آینده نیز یکدیگر را ملاقات کنند، چراکه کاملاً معلوم است “ب” نمیخواهد او را ببیند.
۵٫ زمانی که “ب” پیشنهاد ملاقات برای هفتهی آینده میدهد، ممکن است “الف” از او عذرخواهی کرده و این ملاقات را نپذیرد.
در انتهای این ماجرا، تمام چیزی که “ب” میبیند این است که “الف” نمیخواهد دوباره او را ملاقات کند. ممکن است که نداند چرا؟. دلایل زیادی میتواند برای دیر کردن “ب” وجود داشته باشد که توضیح داده نشده باشند: یک وقت ملاقات پزشک و یا حتی دلیلی بهسادگی اینکه ساعت او عقب مانده باشد، بنابراین متوجه تأخیرش نشده است. در این خلال، “الف” تصمیم گرفته است که دوستی آنها ارزش پیگیری ندارد.
زمانهای زیادی شما حتی از باورها و فرضیاتی که پشت انتخابِ داده و نتایجی که میگیرید قرارگرفتهاند، آگاه نخواهید بود. آنها ممکن است مربوط به دوران کودکی شما و یک تفسیر شانسی که بهطور اتفاقی شنیدهاید یا فقط نصفه و نیمه درک کردهاید باشند.
اجتناب از بالا رفتن از نردبان استنتاج
چهکاری میتوانید انجام دهید تا نسبت به بالا رفتن از نردبان استنتاج اجتناب کنید، یا به دیگران کمک کنید تا از آن اجتناب ورزند؟
اولازهمه، باید بپذیرید که همیشه بر اساس تجربیات گذشته خود، چیزی که دیگران میگویند یا انجام میدهند را برای خود تفسیر کرده و از آن نتیجهگیری میکنید. این کاری است که مردم انجام میدهند.
اگر از تجربهی گذشتهی خود برای کمک به تفسیر دنیای اطرافمان استفاده نمیکردیم بهطور مطلق شکست میخوردیم. در آن صورت هیچکس قادر نبود از تجارب خود درس بگیرد.
پس موضوع این است که از تجربههای خود برای ایده گرفتن و کشف برخی از حقایق استفاده کنیم، اما به نحوی که در مورد رفتار دیگران فرضیات نسازیم، یا بهنحویکه به ما این امکان را بدهد که این فرضیات را دوباره بررسی کنیم.
ریک راس (Rick Ross)، در پنجمین کتاب انتظامی خود که یکی از متون یادگیری سازمانی استاندارد است، سه روشی را که میتوانید با آنها نحوهی برقراری ارتباط خود را بهبود داده و از بالا رفتن خود یا دیگران از نردبان استنتاج جلوگیری کنید، شرح میدهد:
۱٫ میتوانید نسبت به افکار و استدلالهای خودتان آگاهتر شوید (بازتاب)؛
۲٫ میتوانید مطمئن شوید که دیگران افکار و استدلالهای شما را درک میکنند (پشتیبانی)؛
۳٫ میتوانید از دیگران راجع به چیزی که فکر میکنند سؤال بپرسید و فرضیات خود را مورد آزمون قرار دهید (پرسوجو).
هنگام توجه به فرآیندهای فکری خود، مراقب آن بخش از اطلاعاتی که بدون پرسوجو و بهطور نادرست ادراک میکنید باشید. این افکار احتمالاً بهطور عمیقی در باورهای شما ریشه زدهاند و ارزش آن را دارد که این افکار را متوقف کرده و اطمینان حاصل کنید که واقعاً حقیقت دارند. حداقل در برخی از مواقع متوجه خواهید شد که دیگران بههیچوجه آنها را درست نمیدانند.
در توصیف افکار و استدلالهایتان، این عبارات، عبارات کلیدی بهمنظور استفاده میباشند: “خب، چیزی که من میشنوم این است که شما این بخش را دوست دارید، اما آن جنبه را نه، موافقید؟”، “این به نظر من مثل این است که …” و “من فکر میکنم که … قابلدرک و استدلال است، آیا دیگران نیز موافقاند؟”. همچنین میتوانید سؤالاتی برای آزمون دادههایتان بپرسید. سه نوع اصلی پرسش وجود دارد. میتوانید در مورد دادهها سؤالهای باز بپرسید، فرضیات خود را امتحان کنید یا فقط به دادههای قابلمشاهده توجه کنید.
در مثال بالا، “الف” میتوانست به “ب” بگوید:
” همهچیز خوب پیش میرود؟”
“خیلی ترافیک بود؟”
“ساعت ۱۰:۳۰ برای تو خیلی زود بود؟ میتوانستیم آن را عقبتر بیندازیم.”
“قرار ملاقات امروز صبح برای تو نامناسب بود؟ اگر اینطور است همیشه میتوانی به من اطلاع بدهی و قرار دیگری را تنظیم کنیم.”
“خوبه (با عصبانیت)، خیلی دیر کردی!”
هرکدام از اینها میتوانست یک مکالمه در مورد اینکه چرا “ب” دیر کرده بود را آغاز کند یا کشف کند که چرا “ب” فکرش را هم نکرده است که ممکن است دیر شده باشد. همچنین زمانی که “الف” میگوید نمیخواهد “ب” را ملاقات کند، “ب” میتوانست بگوید:
“خوبی؟ امروز صبح خیلی ساکت بودی.”
گرچه سخت است که فرضیات خود را مستقیماً و بدون اینکه احمق یا گستاخ به نظر برسید مورد آزمون قرار دهید و درخواست یک پاسخ بکنید. برای مثال، این برای “الف” سخت بود که از “ب” بپرسد که آیا برای ملاقاتشان ارزش قائل است. او بهسختی میتوانست به پاسخ اعتماد کند زیرا “ب” به این خاطر که پاسخش بهدور از ادب نباشد مجبور بود در جواب بگوید که ارزش قائل است، حتی اگر قائل نباشد. بنابراین مهم است که در مورد چگونگی سؤال پرسیدن برای آزمون فرضیات خود فکر کنید.
برای اطلاعات بیشتر در مورد پرسیدن سوالات خوب، نگاهی به صفحات “روشها و مهارتهای سؤال پرسیدن” و “انواع پرسش” بیندازید.
نکته نهایی
هنگام آزمون دادهها یا فرضیاتتان، بههیچوجه نیازی نیست که به نردبان استنتاج اشاره کنید. همانطور که ریک راس میگوید، استفاده از آن برای تشخیص عیب در دیگران نیست بلکه برای کمک به روشنتر شدن فرآیندهای فکری خودتان یا دیگران است که درنتیجه منجر به بهبود ارتباطاتتان خواهد شد. اگر هر دو طرف رابطه با این مدل یا نظریه آشنایی دارید، این میتواند یک زبان مفید برای شما ارائه دهد، اما در این صورت نیز گفتن “آیا داری از نردبان استنتاج بالا میروی؟” هیچ کمکی به شما نخواهد کرد. حتی غیر حساسترین افراد نیز خواهند پذیرفت که این جمله میتواند کمی آزاردهنده باشد.