مدیریت مقاومت در برابر تغییر یعنی چه؟
در هر فرآیند تغییر، میزان مشخصی مقاومت صورت میگیرد. اگر صادقانه بیان کنیم اکثر ما، موجوداتی مبتنی بر عادت هستیم و زمان مشخصی لازم است تا به یک تغییر عادت کنیم. برخی از ما خواه آگاهانه یا ناآگاهانه، زمان بیشتری به این منظور نیاز داریم.
درصورتیکه در خانه یا محل کار در حال مدیریت یک فرآیند تغییر هستید، خوب است که بدانید مقاومت چگونه میتواند در شما و سایرین ظاهر شود. بهتر است مهارتها و راهبردهایی برای غلبه بر آن در اختیار داشته باشید.
درک مقاومت در برابر تغییر
مقاومت در برابر تغییر میتواند بهصورت فردی یا سازمانی رخ دهد. مقاومت فردی از سوی افرادی اتفاق میافتد که تحت تأثیر تغییر بوده و اغلب، این مقاومت ناشی از یک ترس ناشناخته و یا نگرانی بابت از دست دادن موقعیت و همچنین عدم داشتن مهارتهای لازم برای مدیریت وضعیت تغییریافته است.
بر اساس اینکه آیا افراد نسبت به رفتار خودآگاه هستند یا خیر (آگاهانه یا ناآگاهانه) و آیا آشکارا رفتار میکنند یا نه (آشکار یا مخفی)، میتوان چهار نوع مقاومت در برابر تغییر، تعریف کرد:
- بازمانده قصد نادیده گرفتن فرآیند تغییر را داشته و حتی ممکن است به علت عدم همکاری، متضرر شود.
- کاری که خرابکار انجام میدهد آگاهانه است اما نمیخواهد دیگران از آن مطلع شوند. این افراد اغلب، برای به حداقل رساندن چیزهایی که بهوسیلهی تغییر ممکن است از دست بدهند تلاش میکنند. این احتمال وجود ندارد که بهصورت مستقیم ذهنیت دیگران را نسبت به تغییر، آلوده کنند زیرا معمولاً بهصورت پنهان عمل میکنند، اما رفتار آنها میتواند بر دیگران اثرگذار باشد.
- فرد بیخرد، فاقد اراده برای پیشبرد تغییر بوده و همواره به سرچشمهی رفتار خود بازمیگردد.
- معترض مانند خرابکار نسبت به رفتار و عمل خود مطلع است اما بسیار آشکاراتر عمل میکند. این نوع مقاومت بهراحتی تشخیص دادهشده و همچنین با احتمال بالایی به سایر افراد نیز سرایت خواهد کرد.
مقاومت سازمانی میتواند ناشی از عدم تطابق بین مأموریت، اهداف یا فرهنگ سازمانی و طرحی که برای تغییر وجود دارد، باشد، همچنین میتواند ناشی از عدم وجود منابع برای تحقق تغییر و یا حتی داشتن احساس نوستالژی نسبت به روشهای پیشین باشد.
مقاومت سازمانی همچنین میتواند ناشی از مقاومت فردی افراد ارشد سازمان باشد که از قدرت سازمانی خود برای جلوگیری از تغییر استفاده میکنند.
موانع حل مسئله و تغییر
حل مسئله، یکی از بخشهای ضروری ایجاد تغییر است اما موانع محتمل گوناگونی وجود دارند که میتوانند حل مسئله و بنابراین فرآیند تغییر را به تأخیر انداخته و یا متوقف کنند.
این موانع میتوانند شامل موارد زیر باشند:
-
موانع ادراکی
این موانع با ناتوانی در شناسایی مشکلات مرتبط هستند، از قبیل رفتار کلیشهای، عدم توجه به وضعیت از زاویه دید دیگران، سربار اطلاعاتی و نگاه کردن به مشکلات با دید کوتهبینانه.
-
موانع احساسی
این موانع شامل ترس از ریسک کردن، عدم تحمل موارد نامعلوم، ‘نه’ گفتن زودهنگام و زمان ندادن به ایدهها برای رشد، هستند.
-
موانع فرهنگی
این موانع موارد زیر را شامل میشوند:
موضوعات نهی شده، بیشازحد جدی گرفتن مسائل، عدم کنترل انرژی خلاقانه، تمرکز بیشازحد بر منطق، یا بهشدت تکیه داشتن بر رسوم رایج.
-
موانع محیطی
شامل عدمحمایت، عدم پذیرش انتقاد یا عدم توانایی در گوش دادن به دیگران.
-
موانع ذهنی
این موانع به فرآیندهای تفکر فردی و استفادهی نامناسب از مفاهیم و تحلیلها اشاره داشته که میتوانند شامل استفاده نادرست از زبان، عدم انعطاف و فقدان اطلاعات صحیح باشند.
برای اطلاعات بیشتر دربارهی مبحث حل مسئله، صفحهی “مهارتهای حل مسئله” را مطالعه کنید.
غلبه بر مقاومت در برابر تغییر
یکی از ابزار مفید برای تشخیص چگونگی غلبه بر مقاومت در برابر تغییر، روش تجزیه و تحلیل میدان نیرو است.
این ابزار، وضعیت را تجزیه و تحلیل کرده و روش ساختیافتهای بهمنظور بررسی چگونگی غلبه بر مهمترین مقاومتها ارائه میدهد.
تجزیه و تحلیل میدان نیرو
گامهای رسیدن به موفقیت
۱٫ مشکل فعلی در ایجاد تغییر را بهدقت مشخص کنید، شامل نقاط ضعف و قوت و وضعیت مطلوب.
۲٫ تمامی نیروهای ‘کمککننده’ و ‘مقاومتکننده’ را فهرست کنید. این نیروها میتوانند مربوط به افراد، وضعیت اقتصادی، زمان، منابع، محیط خارجی یا فرهنگ سازمانی و یا موضوعات دیگری باشند.
۳٫ آنها را به ترتیب قدرت نفوذشان رتبهبندی کنید. میتوانید از مقیاس ۱ تا ۱۰ استفاده کرده و یا طبقهبندی سادهتری مانند قوی، متوسط یا ضعیف را به کار ببرید، اما اطمینان حاصل کنید که به این نیروها بهصورت نسبی فکر میکنید.
۴٫ یک نمودار میدان نیرو رسم کرده و نیروهای کمککننده را در یک سمت و نیروهای مقاومتکننده را در سمت دیگر قرار دهید. برای هر نیرو، فلشی رسم کنید که طول یا ضخامت آن نشاندهندهی قدرت آن باشد. سپس در مورد هرکدام تصمیم بگیرید که آیا مهم، خیلی مهم یا غیر مهم هستند.
۵٫ هر نیرو را تجزیهوتحلیل کنید. به ازای هرکدام از نیروها که با عنوان مهم یا خیلی مهم مشخصشدهاند، ببینید که چگونه میتوان آن را بهعنوان یک نیروی کمککننده تقویت و یا بهعنوان یک نیروی مقاومتکننده تضعیف کرد.
۶٫ در مورد یافتههای خود با دیگران گفتوگو کنید و بر سر یک راه عملی که به نظر میرسد احتمالاً منجر به تغییر موردنظر میشود، مثلاً، شناسایی منابع، توافق کنید.
۷٫ درنهایت، یک برنامه یا طرح عملیاتی را آماده کنید. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، صفحهی “برنامهریزی عملیاتی” را مطالعه کنید.
راهبردهای غلبه بر مقاومت در برابر تغییر
بهطورکلی ۶ راهبرد برای غلبه بر مقاومت در برابر تغییر وجود دارد که پس از تحلیل نیروهای مقاومتکننده باید به آنها توجه داشته باشید.
آموزش و ارتباط
این راهبرد شامل توضیحاتی است مبنی بر اینکه چرا نیاز است تا تغییرات، صورت گرفته و ارتباطات بهطور مکرر برقرار شوند تا مطمئن شویم که همهی افراد بهطور کامل از برنامهی تغییر، آگاهی دارند.
همچنین این راهبرد در مواقعی که تجزیهوتحلیل و اطلاعات کافی وجود ندارد مفید خواهد بود زیرا افراد را مجاب میکند که نیاز به تغییر وجود دارد. بااینحال، این کار میتواند بسیار وقتگیر باشد.
برای کمک گرفتن از این راهبرد، صفحات “مهارتهای برقراری ارتباط“، “صحبت کردن مؤثر” و “مهارتهای نفوذ و ترغیب” را مطالعه کنید.
مشارکت و دست داشتن
این راهبرد تا حد ممکن مشارکت فعال همهی افراد در بیشتر فرآیندهای تغییر را شامل میشود که باید با بازخوردهای منظم پشتیبانی شود.
مشارکت، منجر به تعهد بهتر شده و بهویژه در مواقعی که رهبران بهتمامی اطلاعات موردنیاز برای برنامهریزی تغییر دسترسی ندارند، سودمند خواهد بود. بااینحال، این امر بهمنظور اطمینان از اینکه همهی تغییرات با راهبرد یا چشمانداز کلی سازگار هستند، نیاز به بررسی دقیق دارد.
صفحات “تفکر راهبردی“، “کار در گروهها” و “ارائه و دریافت بازخورد” میتوانند در این زمینه کمککننده باشند.
تسهیل و پشتیبانی
این راهبرد شامل پشتیبانی مثبت از افراد در موقعیتهای جدید است که به آنها این امکان را میدهد تا نقشها و نیازمندیهای شغلی خود را برآورده کنند.
این راهبرد میتواند شامل مشاوره و آموزش باشد که بسیار گران بوده و الزاماً نتایج مطلوبی نیز در بر ندارد. ممکن است نیاز باشد تا برای دستیابی به این راهبرد از بیرون سازمان کمک طلب نمایید، زیرا این نوع پشتیبانی اغلب بهوسیلهی یک فرد بیگانه و بیطرف به بهترین شکل ارائه میشود. این راهبرد در ترکیب با حداقل یکی از راهبردهای دیگر، میتواند بهترین انتخاب باشد.
مذاکره و توافق
راهبرد مذاکره و توافق، شامل گوش دادن به همه نکات مثبت و منفی که توسط افراد تحت تأثیر تغییر مطرح میشوند و همچنین تجزیهوتحلیل آنها بوده که منجر به رسیدن به توافقهای واقعبینانه و قابلقبول میشود.
از این راهبرد زمانی استفاده کنید که مقاومت از یک گروه مشخص که بهراحتی قابلشناسایی است و ممکن است درنتیجهی تغییر چیزی را از دست بدهد، ناشی شده باشد، اما مطلع باشید که استفادهی زیاد از این راهبرد میتواند پرهزینه باشد.
بهکارگیری و دعوت به همکاری
این راهبرد شامل استفاده از قدرتهای در دسترس است تا اطمینان حاصل شود که تمامی افرادی که تحت تأثیر تغییر هستند عقاید و ایدههای خود را بیان میکنند.
بهعنوانمثال، در یک محیط کاری، از کارکنان برای پیوستن به گروههای مرکزی دعوت به عملآورید، این کار باعث افزایش آگاهی از وضعیت فعلی شده و روحیه کارکنان را افزایش و مقاومت را کاهش خواهد داد. همچنین این راهبرد گاهی از اوقات باهدف نهچندان مثبتی نیز به کار میرود: بهمنظور درگیر کردن رهبران مقاومت در تغییر و تضعیف موقعیت آنها که درنهایت منجر به از دست رفتن اعتبار آنها در بلندمدت خواهد شد.
تهدید ضمنی و صریح
این راهبرد تنها باید بهعنوان آخرین راهحل مورداستفاده قرار گیرد، زیرا میتواند باعث کاهش روحیه و همچنین کاهش احساس ارزش در افرادی که تحت تأثیر فرآیند تغییر قرار دارند، شود.
بااینکه این راهبرد میتواند بر مقاومت غلبه کند، هزینهی آن برای سازمان و افراد بسیار گزاف خواهد بود. اگر زمان لازم وجود داشته باشد، استفاده از روش مذاکره رویکرد مناسبتری است.
درنهایت…
تقریباً هیچ فرآیند تغییر بزرگی بدون وجود مقاومت اتفاق نخواهد افتاد.
اکثر ما راجع به اینکه آیا قادر خواهیم بود تا در دنیای تغییریافته از عهده مسائل برآییم یا نه و همچنین در مورد از دست دادن احتمالی موقعیت خود نگران خواهیم بود و این نگرانیها اغلب خودشان را بهصورت مقاومت در برابر تغییر نشان میدهند.
برای همهی افرادی که یک تغییر را مدیریت میکنند، خواه این تغییر شخصی باشد یا سازمانی، چالش موجود این است که مقاومت موجود در برابر این تغییر را شناسایی کرده و راههای مثبت غلبه بر آن را بیابند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که بر خلاف آنچه در ظاهر به نظر می رسد، در بسیاری از موارد، تغییر خودتان خیلی مشکلتر از تغییر محیط یا اطرافیان است. در واقع آنچه به تجربه ثابت شده این است که بسیاری از افرادی که تغییرات بزرگ و عمیقی در نزدیکان و اطرافیان و حتی جامعه خود داشتهاند، ابتدا تغییر را از خودشان شروع کردهاند. به عنوان نمونه، اصلیترین گام در توسعه فردی که همان مدیریت زمان، انرژی و تمرکز است، جز با تغییر عادتهای غلط و جایگزین کردن آنها با عادتهای درست نمیتواند شروع شود.