میانجیگری دوستانه یعنی چه؟
جهت اطلاعات بیشتر صفحه “مهارتهای میانجیگری” را نیز مطالعه نمایید.
میانجیگری دوستانه روشی است که در مدارس اغلب کشورها برای کمک به مدیریت تضادها و اختلافات مورداستفاده قرارگرفته است.
رویکردهای رسمی میانجیگری دوستانه، به یک سری افراد خاص (‘میانجیگران دوست و همکار’) آموزشهایی را بهمنظور کمک به آنها برای مداخله در اختلافات و حمایت از افراد درگیر در آن، جهت رسیدن به یک توافق، ارائه میدهند.
بهطورکلی، میانجیگران همکار دارای یک موقعیت رسمی و شناختهشده هستند. بااینحال، هرکسی میتواند مهارتهای خود را برای میانجیگری در مشکلات اجتماعی توسعه دهد، این مهارتها برای کودکان نیز بهاندازهی بزرگسالان مفید است.
اختلافنظر ممکن است بین همکاران در محل کار یا بین افراد یک گروه اجتماعی خاص مانند یک هیئت داوطلبانه، اتفاق بیفتد. توانایی استفاده از مهارتهای میانجیگری برای آرام کردن اوضاع در چنین موقعیتهایی میتواند به جلوگیری از افزایش مشکلات کمک کند.
میانجیگری دوستانه
میانجیگری دوستانه، در مدارس و دانشکدهها، جایی است که کودکان در یک گروه سنی مشابه، به حل مسائل بین گروهها یا افراد کمک میکنند.
میانجیگران دوست و همکار
- به هیچکس نمیگویند چهکاری انجام دهد.
- طرفداری یکجانبه نمیکنند؛ یا
- در مورد چیزهایی که دیده یا شنیدهاند با دیگران صحبت نمیکنند.
در عوض، برای رسیدن به یک راهحل برد-برد برای هر دو طرف، به آنها کمک میکنند تا با یکدیگر همکاری کرده و راهحلی ایجاد کنند که برای هردوی آنها مفید باشد.
ازاینرو، این روش بسیار مشابه با سایر روشهای میانجیگری است.
مهارتهای موردنیاز برای میانجیگری دوستانه
میانجیگران دوست و همکار به مهارتهایی بسیار مشابه با مهارتهای سایر میانجیگرها نیاز دارند.
برای مثال:
- آنها باید شنوندههای خوبی باشند. این کار ممکن است برای کودکانی که هنوز درحالتوسعهی مهارتهای خود هستند و بهخصوص برای افرادی که مجبور هستند تلاش کنند تا بدون قضاوت، گوش دهند، سخت باشد. صفحه “مهارتهای گوش دادن” را برای اطلاعات بیشتر مطالعه نمایید.
- آنها باید بهمنظور اطمینان از اینکه خودشان و همهی افراد درگیر در اختلاف، وضعیت را درک میکنند، اهمیت “شفافسازی” و “پرسش” را متوجه شوند. ممکن است تعیین ‘حقایق’، نسبت به مشخص کردن دیدگاه افراد درگیر در اختلاف و اطمینان از اینکه هر دو طرف عقاید یکدیگر را درک میکنند، از اهمیت کمتری برخوردار باشد.
- میانجیگران همکار باید “هوش هیجانی” نسبتاً خوبی داشته باشند تا بتوانند متوجه اتفاقات و موارد پنهان نیز بشوند. هوش هیجانی بهخصوص به داشتن احساس همدلی قوی کمک میکند، بهطوریکه میانجیگران بتوانند خود را بهجای هر دو طرف قرار داده و به آنها نیز در انجام این کار کمک کنند. هیچکس انتظار ندارد که کودکان بلافاصله قادر به انجام این کار باشند، اما هنگامیکه از یک گروه از کودکان ۹ تا ۱۰ ساله در مورد مهارتهای موردنیاز برای یک میانجیگر همکار سؤال شد، پاسخ آنها این بود که میانجیگران باید مهربان بوده و احساسات افراد را درک کنند که این حرف چندان غیرمنطقی به نظر نمیرسد.
- برای همه، بهویژه برای کودکانی که بهعنوان میانجی گر عمل میکنند مهم است که درک مناسبی از عدالت و درستی داشته باشند. میانجیگران همکار برای اجتناب از طرفداری یکجانبه باید بسیار دقیق عمل کنند، بدان معنا که باید در خصوص رفتار عادلانه و بیطرفانه، آگاهی و درک لازم را داشته باشند.
- میانجیگران همکار باید مهارتهای ارتباطی خوبی داشته باشند. آنها با داشتن مهارتهای ارتباط کلامی باید قادر باشند که با زبان نهچندان احساسی، احساسات را تفسیر و توصیف کرده و همچنین به افراد درگیر در اختلاف کمک کنند تا شرایط را بهطور متفاوتی ببینند. همچنین آنها باید بهمنظور تشخیص آنچه بیان نمیشود، از مهارتهای ارتباط غیرکلامی نیز برخوردار باشند.
فرایند میانجیگری دوستانه
هر مدرسه یا دانشگاهی که از فرایند میانجیگری دوستانه استفاده میکند، احتمالاً تا حدی دارای یک فرآیند رسمی متفاوت است.
بااینحال، درصورتیکه بهعنوان یک کودک یا یک بزرگسال و بهصورت غیررسمی بهعنوان یک میانجیگر دوست و همکار عمل میکنید، ممکن است بخواهید بهمنظور اطمینان از اینکه شرایط بهطور منصفانه ادامه مییابد، یک فرآیند مشخص را دنبال کنید.
صفحه “مهارتهای میانجیگری“، فرایندی را برای یک میانجیگری رسمی تعیین میکند که احتمالاً بسیار پیچیده است.
ممکن است بخواهید بهجای آن از یک فرایند غیررسمیتر مانند چیزی که در زیر بیان میشود، استفاده کنید:
در ابتدا
موافقت هردو طرف را با برخی از قوانین پایه برای فرآیند جلب کنید
بهعنوانمثال، میتوانید بگویید “من فکر میکنم که صحبت کردن با آرامش به این وضعیت کمک بیشتری میکند و من خیلی خوشحال هستم که از این طریق به شما کمک میکنم. میتوانم پیشنهاد کنم که اگر موافق هستید، هر یک بهنوبت صحبت کرده و حرف یکدیگر را قطع نکنیم؟” اگر یک یا هردو طرف از شما برای میانجیگری کمک خواستهاند، بههرحال ممکن است بخواهید به آنها توضیح دهید که رویکرد شما بیطرفانه است.
موقعیت را درک کنید
قدم بعدی این است که هر دو طرف بتوانند مشکلات خود را مشخص کرده و بدون اینکه یکی حرف دیگری را قطع کند به صحبت بپردازند.
بهمنظور اطمینان از اینکه شرایط برای شما واضح است، از پرسش و شفافسازی استفاده کنید. پسازاینکه هر فرد موضع خود را تعیین کرد، آنچه را که گفتهشده، خلاصه کنید تا بتوانید بررسی کنید که آیا شما و طرف مقابل آن را بهدرستی درک کردهاید یا خیر. ممکن است بخواهید احساساتی که دارند را در یک جمله بیان کنید (مثلاً، “میتوانم ببینم که شما در این مورد خیلی عصبانی هستید و امیدوارم که این بحث در این مورد کمککننده باشد”)، زیرا تشخیص و بیان احساسات برای افراد درگیر در اختلاف، بسیار قدرتمند عمل میکند.
به افراد درگیر در اختلاف کمک کنید تا نگاهشان به آینده باشد
کلید کمک به حل تضاد این است که بهجای نگاه کردن به گذشته، به آینده نگاه کرده و صبور باشید. ‘بازگشت به عقب’ باعث میشود تا دوباره به سرزنش و متهم کردن طرف مقابل دربارهی آنچه اتفاق افتاده، بپردازید. در مقابل، ‘نگاه به آینده’ باعث میشود افراد بیان کنند که قصد انجام چهکاری داشته و چگونه میخواهند رابطهی خود را در آینده پیش ببرند. بهعنوانمثال، ممکن است از آنها بپرسید “تمایل دارید این شرایط چگونه حل شود؟” یا “نتیجهی مطلوب شما از این موقعیت چه خواهد بود؟” ممکن است این سؤالات زمینههای توافق را به شما نشان دهند.
درصورتیکه بحث کمی کسلکننده شده است ممکن است پیشنهاد یک زمان استراحت برای نوشیدن چای یا قدم زدن، فکر خوبی باشد.
این کار فرصتی برای آزاد شدن ذهن افراد به وجود میآورد.
یافتن گزینههای حل تضاد
مرحله بعدی جستجو برای گزینههای حل اختلاف است.
سادهترین راه این است که از افراد بخواهید تا گزینههای موردنظر خود را بیان کرده و خودتان نیز گزینههایی پیشنهاد دهید. واقعاً مهم نیست اگر برخی از این گزینهها غیرممکن یا احمقانه به نظر برسند، زیرا هرچه گزینهها بیشتر باشند، شناسایی گزینههای خوب و سپس حرکت به سمت یک توافق آسانتر خواهد شد.
میتوانید با اشاره به زمینههای مشترک و پیشنهاد زمینهای که هردو طرف میتوانند در آن با یکدیگر همکاری کنند، آنها را به سمت یک توافق سوق دهید. همچنین باید از شفافسازی و تفسیر استفاده کنید تا اطمینان حاصل کنید که هردو طرف در موردتوافقی که ظاهراً قرار است به آن دست پیدا کنند به درک مشترکی رسیدهاند.
“این مشکل من نیست”
مهم است که به یاد داشته باشید، مشکل یا موقعیت همواره متعلق به افراد درگیر در اختلاف است، همانطور که راهحل یا توافق باید متعلق به آنها باشد.
بهعنوان یک فرد میانجیگر یا واسطه این وضعیت مشکل شما نیست، شما تنها برای حل آن به آنها کمک میکنید.
کسب مهارت در میانجیگری دوستانه در محیطهای کاری کاربرد بسیار زیادی دارد و یکی از مهارتهای مهم برای مدیران و صاحبان کسب و کار به شمار میرود. این مهارت در توسعه فردی تمام کسانی که به نوعی درگیر کار تیمی هستند نقش مهمی دارد.
دیدگاه درست ودرمسیر بهبود توسعه فردی خود ودیگران است متشکرم