از زمانی که آموختیم باهم صحبت و کار کنیم، برخی از ما برای رهبر شدن در تلاش بوده و هستند. پس چرا هنوز در قرن ۲۱، سؤالات و بحثهای زیادی در مورد اینکه رهبر کیست و چهکاری انجام میدهد، وجود دارد؟
این صفحه توضیح میدهد که منظور از ‘رهبر’ چیست. ما نشان میدهیم که چگونه همهی ما حتی اگر برای یک روز باشد، میتوانیم رهبر باشیم.
یک رهبر را (به لحاظ انسانی) اینگونه تعریف میکنند:
- فردی که به یک گروه، سازمان یا کشور فرمان داده و یا آنها را هدایت میکند: رهبر یک گروه اعتراضی، یک رهبر ذاتی است.
در این مورد درجهای از رسمیت وجود دارد:
- کل سازمان یک نفر را بهعنوان “رهبر” سازمان میپذیرند.
- بهموجب این مقام، رهبر دارای اختیارات و قدرت رسمی است.
بااینوجود، از این نظر سه خطر احتمالی وجود دارد:
۱٫ سازمانها در شکلها و اندازههای مختلفی هستند؛ احزاب سیاسی، دولتها، مؤسسات خیریه، شرکتها و خانوادهها.
بنابراین، درصورتیکه یک سازمان تنها یک رهبر داشته باشد، آن رهبر، منبع تمام ایدهها بوده و همچنین بهتنهایی تصمیمگیرنده است. بنابراین بقیه سازمان باید پیرو او باشند؛ مانند “‘گوسفند”، که هیچ ابتکار عملی ندارند و هیچ تصمیمی نیز نمیگیرد. همچنین این افراد مسئولیت نتایج اقداماتشان را نمیپذیرند.
این وضعیت برای سازمان بهعنوان یک کل، و همچنین برای پیروان بهعنوان افراد سازمان، مشکل بزرگی ایجاد خواهد کرد:
- هیچ همکاری وجود ندارد.
- ابتکار کمی وجود دارد.
- برای هر فرد انگیزهی کمی جهت انجام کار ‘خوب’ وجود دارد بهجز اینکه از دستورات پیروی کند.
- دلیل کمی برای مردم وجود دارد تا کارهای “بد” را انجام ندهند، مگر اینکه توسط قانون کنترل شوند.
۲٫ تا وقتیکه مفهوم رهبر، یک “عنوان شغلی” باشد، رهبر باید هر دقیقه و هرروز در حال رهبری باشد.
در چنین شرایطی رهبر باید در هرلحظه بیعیب و نقص باشد. این یک مشکل بزرگ برای رهبر است زیرا باید همواره درست عمل کرده و همچنین همیشه اینگونه به نظر برسد که حق با اوست. رهبر باید ازنظر اخلاقی و فنی خطاناپذیر باشد. او همواره مورد تحسین و احترام دیگران بوده و هر عمل و سخن او، چه مربوط به کار و چه شخصی، توسط همه موردبررسی و قضاوت قرار میگیرد.
متأسفانه این لغزشناپذیری برای هیچ انسانی دائمی نیست؛ همهی ما گاهی اوقات دچار اشتباه میشویم. انسان جایزالخطاست.
۳٫ هرچه یک رهبر در پست خود بیشتر باقی بماند، شکاف بین رهبر و رهبری کردن بیشتر میشود.
تحمل رهبر در مقابل افکار خودسرانه کمتر شده و درنتیجه قابلیت رهبری او نیز کاهش مییابد. در این مواقع، سازمان بهمنظور بقای خویش، باید بهطورجدی نگاهی به برنامهریزی جانشینی داشته باشد. متأسفانه برنامهریزی برای جانشینی از مسئولیتهای رهبر بهحساب میآید (در غیر این صورت احتمالاً از آن سوءبرداشت میشود).
تجربه بارها نشان داده است که:
- در خانوادههایی که پدر یا مادر دستور میدهند، خانواده میتواند ناکارآمد شود.
- شرکتهایی که تحت کنترل سخت و شدید بنیانگذار خود اداره میشوند، پس از فوت بنیانگذار و یا زمانی که مشخص میشود وی دچار اشتباهات و خطاهای پنهانی شده است، از بین میروند.
تعاریف نوین از ‘رهبر’
فردریک آرناندر (Fredrik Arnander)، در کتابش به نام “همه ما رهبر هستیم” در سال ۲۰۱۳، رویکرد متفاوتی را پیشنهاد میدهد. دیدگاه معروف او این است:
همهی ما رهبر هستیم. رهبری یک موقعیت نیست، بلکه یک طرز فکر است.
چرا آرناندر این دیدگاه متفاوت را مطرح میکند؟
“برای ایجاد سازمانهای چابک و متمرکز بر موفقیت در دنیای کسبوکار مدرن”
بهطور واضح برای هر سازمان ضروری است که ابتکار، ایدهها، قدرت، تصمیمگیری، مسئولیت، احترام و تجلیل بر اساس نیازها و تواناییهای افراد بین آنها تقسیم شوند.
هدف این بخش، معرفی ‘رهبری’ بهعنوان مجموعهای از ویژگیها یا رفتارها نیست؛ بااینحال، جدا کردن رهبران از رهبری امکانپذیر نیست.
بامیدل آدِمولا-اُلاتِجو (Bamidele Ademola-Olateju) در یک مقاله در سایت پرمیوم تایمز (Nigeria’s Premium Times) نیجریه عنوان میکند:
یک رهبر جلوتر از سایرین حرکت میکند، مسیر را نشان میدهد و مردم از اقداماتش پیروی میکنند.
این تعریف از مفهوم ‘حاکم’ متفاوت است؛ حاکمان با استفاده از قدرت و اختیار خود حکومت میکنند و در صورت لزوم برای اثبات قدرت خود از روشهای سخت و شدیدی استفاده میکنند. این بخش به مفهوم ملی رهبران و حاکمان اشاره دارد. بااینحال، همان مضامین را میتوان برای افراد در رأس هر سازمان سیاسی، تجاری و حتی مذهبی به کار برد.
بنابراین هرکسی که واقعاً ادعای ‘رهبری’ دارد، جدا از رهبر بودن، باید پیروان واقعی خود را داشته باشد. اینها افرادی هستند که به انتخاب خود از رهبر پیروی میکنند و نه بهاجبار.
یک رهبر ممکن است با موقعیتی روبهرو شود که در آن افراد برای سالها و از طریق شخصیتهای گوناگون از وی پیروی کنند. نلسون ماندلا یک مثال خوب در این زمینه است که از تعهد شخصی به فعالیتهای سیاسی کوچک، سپس ریاست یک ملت و درنهایت به سمت تبدیلشدن به یک رهبر جهانی، حرکت کرد. ماندلا سالهای زیادی یک چشمانداز و تعهد را در نظر داشت. درواقع ماندلا ترجیح میداد به رهبر بهعنوان کسی که پشت سر پیروان خود ایستاده و آنها را هدایت میکند، فکر کند.
بهتر است بهمنظور هدایت افراد، آنها را جلوتر از خود قرار داده و خودتان پشت سر آنها باشید، مخصوصاً هنگامیکه اتفاقات خوبی رخداده و یک پیروزی را جشن میگیرید. هنگامیکه خطری وجود دارد میتوانید جلوتر از سایرین قرار بگیرید. در این صورت، مردم رهبری شما را ارج مینهند.
نلسون ماندلا (Nelson Mandela)
رهبران قیامکننده
همچنین یک رهبر ممکن است تنها برای چند لحظه از بین مردم ظهور کند.
چنین اتفاقی میتواند مربوط به یک موضوع “جدی” و یا کاملاً بدون هدف خاصی باشد. در یک حادثه، یک نفر میتواند تبدیل به یک رهبر شد و سپس دوباره بین مردم بازگردد. یک فرد میتواند بدون هیچ چشمانداز خاصی و بدون قدرت بیان یا ارتباط کلامی، یک رهبر بزرگ باشد.
رهبران به شکلها و اندازههای متفاوتی ظهور کرده و در جنبههای مختلف زندگی و تلاشهای انسانی رهبری میکنند. همهی ما گاهی اوقات و در بعضی جاها توانایی رهبری دیگران را داریم. تنها باید به این منظور به خودمان انگیزه بدهیم یا در این راه ترغیب شویم.
کسب مهارت در رهبری و توانایی هدایت افراد یکی از ویژگیهای افرادی است که کسب و کار موفق دارند و میتوانند کارکنان خود را در راه رسیدن به آرمانها و اهداف سازمان همگرا کرده و به آنها انگیزه لازم را بدهند. کسب این مهارتها برای توسعه فردی کسانی که میخواهند در محیط اطراف خود تاثیر گذار باشند ضروری است.