توسعه فردی - مدیریت زمان، انرژی و تمرکزتوسعه فردی - بهره‌وری و افزایش عملکردتوسعه فردی - توانا بود هر که عادت کندتوسعه فردی - من می توانم صد مرتبه مهم تر از هوش و استعداد است!توسعه فردي - ناراحتي‌ها نتيجه‌ي از دست دادن فرصت‌هاستتوسعه فردی - برای قدرتی بیشتر به آرامشی عمیق تر نیاز دارید.توسعه فردی - اضطراب، نتیجه فقدان کنترل، سازماندهی، آماده سازی و اقدام است.

خانه / مهارت های بین فردی / مهارت‌های میانجی‌گری

مهارت‌های میانجی‌گری

مهارت‌های میانجی‌گری کدامند؟

میانجی­‌گری، دخالت یک شخص سوم بی‌طرف در یک تضاد است که از افراد درگیر در تضاد حمایت کرده و به آنها برای یافتن یک راه‌حل کمک می‌کند.

مهارت‌های میانجی‌گری

تفاوت عمده بین مذاکره و میانجی­‌گری این است که در مذاکره، افراد درگیر خودشان باهم به توافق می‌رسند، اما در میانجی­‌گری افراد از حمایت یک شخص سوم یعنی فرد میانجی‌گر برای رسیدن به یک توافق برخوردار می‌شوند.

میانجی­‌گری چه به‌صورت رسمی و چه غیررسمی، اغلب می‌تواند به حل تضادی که فراتر از مرحله‌­ی مذاکره پیش رفته است، کمک کند.

ویژگی­‌های میانجی‌­گری

یک جنبه­‌ی کلیدی از میانجی­‌گری این است که فرد میانجی‌گر نباید اوضاع را سازمان­دهی کرده یا برای افراد درگیر در تضاد تصمیم‌­گیری کند. بلکه، باید به آن‌ها کمک کند که با یکدیگر برای ایجاد یک توافق همکاری کنند.

میانجی­‌گری شامل موارد زیر است:

  • مشارکت داوطلبانه
  • گفت‌­وگوهای رودررو بین طرفین درگیری و تضاد
  • یک فرد واسطه­‌ی بی‌طرف و بدون هیچ‌گونه قدرت تصمیم­‌گیری که به افراد درگیر در تضاد کمک می‌کند تا نقطه نظرات یکدیگر را درک کرده و به یک توافق برسند.
  • فرصت­‌های برابر برای همه­‌ی افراد درگیر به‌منظور صحبت و شرح دیدگاه‌هایشان
  • به اشتراک‌گذاری تمام اطلاعات مربوطه
  • یک توافق مشترک بین افراد درگیر در تضاد

اگرچه میانجی‌گران آموزش‌دیده‌ای برای حل تضاد وجود دارند، اما هرکسی می‌تواند به‌عنوان یک فرد میانجی‌گر عمل کند، چه در هنگام به وجود آمدن اختلاف بین همکاران و چه زمانی که قصد آشتی دادن دوستان یا همسایگان خود را داشته باشد.

فرآیند میانجی‌­گری

اگرچه هر تضاد و هر فرآیند میانجی­‌گری می‌تواند تا حدی متفاوت باشد، اما مراحلی وجود دارند که در هر فرآیند میانجی­‌گری باید به آن‌ها توجه کنید.

۱٫ آمادگی

ابتدا باید قوانین پایه برای فرآیند میانجی‌­گری را به‌وضوح شرح دهید. معمولاً یک سری قوانین پایه برای ارتباطات و محرمانگی، ضروری خواهند بود، اما ممکن است قوانین دیگری نیز برای آن موقعیت کاربرد داشته باشند.

به‌عنوان‌مثال، ممکن است بخواهید مشخص کنید که ابتدا یک نفر باید شروع به صحبت کند و مادامی‌که این فرد در حال صحبت است فرد مقابل باید سکوت کرده و فقط گوش کند که در این صورت حق کسی در صحبت کردن اجحاف نخواهد شد.

تمام اتفاقات نیز به‌صورت محرمانه باقی خواهند ماند، مگر این‌که هردو طرف درگیر در تضاد با مطرح‌شدن آن در خارج از جلسات میانجی‌‌گری موافق باشند. همچنین ممکن است بخواهید نقش فرد میانجی‌گر را نیز تعیین کنید: چنین فردی باید بی‌طرف باشد، به هردو طرف درگیر در تضاد کمک کند تا به راه‌حل مشترکی دست پیدا کنند و همچنین در صورت نیاز آن‌ها را از یکدیگر محافظت نماید.

همچنین باید توجه کنید که آیا نیاز است پیش از جلسه‌­ی اصلی، با هرکدام از افراد به‌صورت جداگانه جلسه‌ای داشته باشید تا به درک بهتر آن‌ها از موضوع کمک کنید یا خیر.

۲٫ بازسازی و درک تضاد

در این مرحله وظیفه­‌ی شما این است که به صحبت­‌های هردو فرد درگیر در تضاد، باهم و یا به‌صورت جداگانه، گوش‌داده و مشخص کنید که هرکدام از آن‌ها از این فرآیند چه هدفی را دنبال می‌کنند.

درصورتی‌که با هردو فرد درگیر در تضاد به‌صورت هم‌زمان باهم جلسه تشکیل می‌دهید، خوب است که بتوانید یک خلاصه از نکات اصلی درگیری را به روشی بی‌طرفانه ایجاد کنید که هردو طرف با آن موافق باشند و سپس یک برنامه­‌ی کار یا دستورالعملی که طبق آن موضوعات، موردبحث قرار می‌گیرند، ارائه دهید. همچنین در این مرحله اشاره به احساساتی که طرفین تضاد دارند به‌منظور نشان دادن تشخیص و درک احساسات آن‌ها، مفید است.

۳٫ تعریف نقاط توافق و اختلاف

در طول این مرحله، نقش شما، کمک به طرفین تضاد برای حرکت کردن به سمت موقعیتی است که در آن، نقطه نظرات یکدیگر را درک کرده و سپس می‌توانند یک مشکل مشترک را حل کنند.

یک راه این است که این روش را به‌عنوان روشی که به‌جای تمرکز برگذشته، بر آینده متمرکز می‌شود، در نظر بگیرید. همچنین تفسیر و خلاصه­‌سازی نظرات افراد به‌صورت بی­‌طرفانه به‌منظور کمک به آن‌ها برای شناسایی زمینه­‌هایی که هردو در آن‌ها توافق دارند و بررسی درک آن‌ها از این زمینه­‌ها نیز مفید خواهد بود. بازتاب دادن احساسات افراد به آن‌ها نیز بسیار سودمند است، زیرا به آن‌ها نشان می‌دهید که به صحبت‌­های آن‌ها به‌دقت گوش می‌دهید.

اگر فکر می‌کنید که جلسه کمی خسته‌کننده شده است می‌توانید یک زمان کوتاه برای صرف چای یا قدم زدن در نظر بگیرید و یا حتی جلسه را به روز دیگری موکول کنید. زمان استراحت، برای همه فرصت مناسبی به‌منظور فکر کردن است.

۴٫ ایجاد گزینه‌­هایی برای توافق

یک نقطه­‌ی شروع مفید برای این مرحله، شناسایی ساده‌­ترین زمینه‌­ها و یا شناسایی زمینه‌هایی است که بیشترین توافق در آن وجود دارد، سپس باید به‌منظور رسیدن به یک موفقیت سریع، پیشنهاد بدهید که ابتدا آن زمینه حل‌وفصل شود.

یکی از روش­های مفید برای ایجاد گزینه‌­های توافق، روش طوفان فکری (brainstorming) است. در این مرحله همه‌چیز قابل‌قبول است! سپس باید به افراد درگیر در تضاد کمک کنید تا معیارهای ارزیابی را که به‌طور ایده آل باید عینی و به ترتیب اهمیت باشند، ایجاد کنند.

نقش شما در اینجا به‌طور عمده این است که اطمینان حاصل کنید همه‌­ی افراد در ایجاد گزینه‌ها و معیارهای ارزیابی دخیل بوده و همچنین تمام بخش‌­های این مشکل را پوشش می‌دهند. مطمئن شوید که نظرات آن‌ها را بازتاب می‌دهید و نه نظرات خودتان را، اما می‌توانید ارتباط بین گزینه‌ها و مشکلات را به آن‌ها نشان دهید.

هنگامی‌که گزینه‌ها ارزیابی شدند، باید به افراد کمک کنید تا به یک راه‌حل منحصربه‌­فرد که برای همه­‌ی آن‌ها مناسب است برسند، همچنین در صورت نیاز می‌توانید به آن‌ها کمک کنید تا در آن یک سری اصلاحات جزئی اعمال کنند.

۵٫ ایجاد یک توافق

مانند تعیین هدف، توافق نیز باید هوشمندانه باشد، یعنی خاص، قابل‌اندازه‌گیری، قابل‌دستیابی، واقع‌­بینانه و محدود به زمان باشد. با انجام کارهای زیر می‌توانید به افراد درگیر در تضاد کمک کنید به چنین توافقی دست یابند:

  • نوشتن طرح پیشنهادی به‌صورت بی‌­طرفانه و خواندن آن برای آن‌ها.
  • نوشتن نکات فردی برای هرکدام از آن‌ها به‌طوری‌که کاملاً موضوع را درک کنند.
  • شفاف‌­سازی هرگونه نظرات مبهم و کلی، برای مثال، با درخواست از افراد درگیر در تضاد برای موافقت با تغییرات رفتاری ملموس به همراه مهلت­‌های زمانی برای دستیابی به آن‌ها.
  • پرهیز از زبان قانونی و حفظ سادگی و روانی کلام.
  • خلاصه­‌سازی جریان کار و مراحل بعدی، شامل تعیین ضرب‌­الاجل برای جلسات بعدی و شناسایی هرگونه زمینه‌­ی مشکل­‌سازی که رسیدگی به آن باقی‌مانده و همچنین شناسایی گزینه‌های مربوط به حل آن.
  • خوش‌بین بودن نسبت به پیشرفت و این حقیقت که همه­‌ی افراد در جریان کار دخیل بوده­‌اند.
  • در صورت نیاز، حفظ حمایت خود در ادامه‌­ی کار به‌عنوان یک میانجی‌گر.
  • اطمینان از اینکه هردو طرف مستقیماً توافق را امضا می‌کنند، سپس پایان دادن به جلسات، هنگامی‌که توافق به‌طور کامل حاصل شد.

مهارت‌هایی که افراد میانجی‌گر به آن‌ها نیاز دارند

یک میانجی‌گر نیاز به مهارت‌هایی از قبیل زیر دارد:

  • مهارت‌های گوش دادن فعال (برای اطلاعات بیشتر صفحات مهارت‌های گوش دادن و گوش دادن فعال را مطالعه کنید)؛
  • مهارت‌های پرسش و شفاف­‌سازی به‌منظور درک حقایق و زمینه­‌های مشاجره (برای اطلاعات بیشتر صفحات شفاف‌­سازی و پرسش را مطالعه کنید)؛
  • هوش هیجانی برای درک احساسات درونی و پایه.
  • مهارت‌های خلاصه‌­سازی به‌منظور تعیین نکات اصلی مشاجره و احساسات درونی و همچنین به‌منظور کمک به افراد درگیر در تضاد برای بیان دوباره‌­ی مسائل به زبانی که احساسات کمتری در آن دخیل باشد. برای اطلاعات بیشتر صفحات برقراری ارتباط در شرایط دشوار و ارائه و دریافت بازخورد را مطالعه کنید.
  • همدلی کردن به‌منظور کمک به هرکدام از طرفین برای قرار دادن خود به‌جای دیگری و درک نقطه نظرات یکدیگر.

مهم‌تر از همه، یک فرد میانجی نباید از هیچ­‌یک از طرفین تضاد جانب‌داری کرده و با به نظر برسد که ناعادلانه رفتار می‌کند. ممکن است نیاز باشد که صحبت­‌ها و نظرات هردو طرف را تصدیق کرده و به یک اندازه برای آن‌ها و مشکلاتشان وقت بگذارید. اشاره کردن به این نکته که فردی غیرمنطقی است کمکی به شما نمی‌کند، اما می‌توانید به آن فرد کمک کنید تا یک دید واقع‌­بینانه نسبت به شرایط پیدا کند، مثلاً با پرسیدن سؤالاتی همچون ‘نتیجه‌­ی منطقی ازنظر شما چیست؟’ و یا ‘آیا فکر می‌کنی طرف مقابل با این نتیجه موافقت کند’.

و درنهایت…

اگرچه کمی فروتنی و تواضع همیشه خوب است، اما به یاد داشته باشید که وساطت کردن همیشه جواب نخواهد داد و در این شرایط تقصیری متوجه فرد میانجی‌گر نیست.

به‌عنوان‌مثال، اگر افراد درگیر در تضاد حاضر به یافتن یک راه‌حل مشترک نشوند، میانجی‌­گری دشوار خواهد شد. اختلافات فرهنگی متقابل نیز همیشه میانجی­‌گری را با مشکل مواجه خواهد کرد، زیرا ممکن است چیزی که در یک فرهنگ قابل‌قبول است در فرهنگ دیگر کاملاً غیرقابل‌قبول باشد.

یک واسطه­‌ی خوب همواره سعی خواهد کرد تا از هر چیز دیگری که در این زمینه دخیل است آگاهی پیداکرده و هرگونه موضوع و مانع پنهان بر سر راه‌حل مشکل را درک کند. یک واسطه­‌ی اثرگذار، درعین‌حال قادر خواهد بود تا از مشکلات دیگر اجتناب کند.

نقش میانجی‌گر یا واسطه این است که به حل مشکلات دیگران با روشی که برای همه قابل‌قبول است کمک کند، بدون آنکه خودش در مشکل گرفتار شود. 

مهارت در میانجی‌گری یکی از توانمندی‌های اصلی در مجموعه مهارت‌های بین فردی بوده و برای توسعه فردی مدیران و صاحبان کسب و کار بسیار حیاتی و مهم است. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *