توسعه فردی - مدیریت زمان، انرژی و تمرکزتوسعه فردی - بهره‌وری و افزایش عملکردتوسعه فردی - توانا بود هر که عادت کندتوسعه فردی - من می توانم صد مرتبه مهم تر از هوش و استعداد است!توسعه فردي - ناراحتي‌ها نتيجه‌ي از دست دادن فرصت‌هاستتوسعه فردی - برای قدرتی بیشتر به آرامشی عمیق تر نیاز دارید.توسعه فردی - اضطراب، نتیجه فقدان کنترل، سازماندهی، آماده سازی و اقدام است.

درک تغییر

درک تغییر یعنی چه؟

درک تغییر

این صفحه به بررسی برخی از نظریه‌­های اصلی تغییر می­‌پردازد. درک ماهیت تغییر به شما در مدیریت مؤثرتر آن، کمک خواهد نمود.

سیر تکاملی نظریه‌­های مدیریت تغییر را از دیدگاه‌های مهندسی در اوایل قرن بیستم، دیدگاه‌های بیولوژیکی و تفسیری در دهه‌­های ۱۹۵۰ و ۱۹۸۰ تا نظریه­‌ی پیچیدگی در دهه­‌ی ۱۹۹۰، دنبال کنید.

تنها یک راه مناسب به‌منظور مدیریت تغییر وجود ندارد، بلکه دیدگاه‌های بسیاری در این زمینه موجود است. برخی از دیدگاه‌ها برای برخی از افراد و موقعیت­‌ها کاربرد داشته و سایر دیدگاه‌ها نیز برای موقعیت‌­ها و مکان­‌های متفاوتی مناسب هستند. هرچه بیشتر بتوانید تغییر را درک کرده و متوجه شوید که دیگران نیز چگونه آن را درک و بیان می­‌کنند، راحت‌­تر به راهی برای مدیریت آن دست خواهید یافت.

نظریه‌­های تغییر

مکتب مکانیکی یا مهندسی

این مکتب فکری در اوایل قرن بیستم با انقلاب صنعتی غرب، پدید آمد. با این شرایط، احتمالاً منطقی به نظر می­‌رسد که به تغییر ازلحاظ افزایش بهره‌­وری و کارایی توجه شده باشد. اما این مکتب، مکتبی نیست که بتواند به‌تنهایی برای مدت طولانی باقی بماند، اگر به افراد، چه کارمندان و چه مشتری­‌ها توجه شود، این دیدگاه جایگاه خود را از دست خواهد داد.

مکتب بیولوژیکی

در دهه­‌ی ۱۹۵۰، متخصصان در این زمینه به‌منظور شرح مفهوم تغییر، شروع به استفاده از علوم زیستی و به‌خصوص نظریه‌­های تکاملی کردند. آن­ها در مورد مفاهیم تطابق، تغییر موقعیت، همسویی و هماهنگی به بحث و گفت‌­وگو پرداختند. بااین‌حال، نظریه­‌ی تغییر تکاملی نیز دارای محدودیت­‌هایی است. سیر تکاملی، فرآیندی نیست که یک موجود زنده یا یک جمعیت به‌طور آگاهانه به آن عمل کنند. درواقع تقریباً بعید به نظر می­رسد. بنابراین استفاده از تفکر تکاملی به‌عنوان یک اساس برای مدیریت تغییر در ابعاد بزرگ می‌­تواند بسیار سخت و نیازمند مهارت­‌های خاصی باشد.

مکتب تفسیری

متخصصان و شاغلان در این مکتب شروع به تفکر در مورد تغییر شناختی کردند. مکتب تفسیری در مورد سیستم­‌هایی که محتوی و مفهوم را تولید می‌­کردند بحث کرد. یک عامل مهم در این زمینه تغییر فرهنگی بود. احتمالاً این موضوع تصادفی نیست که این مکتب در دهه‌­ی ۱۹۸۰ یعنی درست زمانی که تغییرات فرهنگی و سیاسی بسیاری در سرتاسر دنیا در حال وقوع بود، پدید آمد. این مکتب بر این نکته که فرآیندهای تغییر به‌سرعت اتفاق نمی‌­افتند، تأکید کرد: برای ایجاد جنبش در جهت تغییر، نیاز به زمان داشته و پس‌ازآن نیز باید بتوان آن تغییر را در سازمان نهادینه کرد.

مکتب پیچیدگی

در اواخر قرن بیستم، به‌خصوص درزمینه‌ی فناوری، جهان شروع به تغییری سریع‌تر ازآنچه تاکنون دیده‌شده بود، کرد. روش­های قدیمی مدیریت تغییر که بین پنج تا ده سال برای تثبیت شدن در یک فرهنگ جدید زمان برده بودند دیگر کافی نبودند. بنابراین متخصصان نظریه­‌ی پیچیدگی را به‌منظور شرح فرآیند تغییر مطرح کردند. جایی که زمان لازم برای سازمان‌دهی و مدیریت تغییر به روش­های رسمی وجود ندارد، ایده‌­ی سیستم‌­های خود­سازمان­‌ده که تمرکزشان بر گفت‌وگو، برقراری ارتباط بین افراد و توانمندسازی است، بسیار جذاب به نظر می‌­رسد.

چرا تغییر رخ می‌­دهد؟

اجازه ندهید که این دیدگاه بدبینانه مبنی بر اینکه همه­‌ی افراد ترجیح می‌­دهند تا به‌تنهایی بر روی سازمان تأثیرگذار باشند، در شما نفوذ کند.

دلایل بسیاری مبنی بر اینکه چرا تغییر برای یک سازمان امری ضروری است، وجود دارد که اغلب با محیط آن سازمان در ارتباط است. از قبیل:

  • موقعیت سیاسی، مثلاً یک دولت جدید یا حتی یک سیستم دولتی جدید؛
  • جنبه‌­های اقتصادی، به‌عنوان‌مثال، وضعیت بازار مالی، اینکه تأمین بودجه تا چه حد برای توسعه­‌ی کسب‌وکار میسر است و یا حتی رکود اقتصادی، به این معنا که افراد بسیار کمتری پول خرج می­‌کنند؛
  • مسائل اجتماعی، برای مثال ویژگی­‌های نیروی کار، آیا دارای تحصیلات عالی است یا خیر؛
  • جنبه‌­های فن‌­آوری، مانند تغییرات در فن­‌آوری که منجر به توسعه­‌ی تلفن­‌های هوشمند شد.

تغییرات در یک یا همه‌­ی این زمینه‌­ها می­‌تواند تأثیرات شدیدی بر سودآوری یک شرکت یا سازمان داشته و یا حتی تهدیدی برای بقای آن سازمان محسوب شود. ممکن است سازمان­‌ها نیاز داشته باشند تا به‌منظور بقا، به‌طور چشم­گیری تغییر کنند.

تغییر دگرگون ساز

اکثر سازمان­‌ها و افراد همواره در وضعیت تغییر دائمی هستند: سازگاری‌­های جزئی به‌منظور اطمینان از اینکه از عهده‌­ی تغییرات موردنیاز روزانه یا هفتگی بر خواهند آمد. این تغییرات عمدتاً مانند یک بخش طبیعی از زندگی، نامحسوس بوده و نمایانگر تغییر تکاملی هستند. در این مقاله ما به بررسی تغییرات دگرگون ساز و بزرگ می­‌پردازیم.

برای یک فرد، این تغییر می‌تواند انتقال به یک شهر جدید برای شروع یک شغل جدید باشد.

برای یک سازمان، تغییر دگرگون ساز ممکن است حرکت از تمرکز بر محصول به توسعه­‌ی یک سرویس برای مشتری­‌های آن سازمان، حول یک محصول خاص باشد.

مک دونل (McDonnell) و انسوف (Ansoff)، دو متخصص در این زمینه، در دهه‌­ی ۱۹۹۰، به‌منظور ارتباط کارایی و آشفتگی‌­های محیطی یک مدل ایجاد کردند که هر چهار جنبه‌ای که در بالا ذکر شد را پوشش می­‌دهد. آن‌ها بر این باور بودند زمانی که توانمندی و واکنش­‌پذیری یک سازمان با سطح آشفتگی محیطی سازگار باشد، به بهترین شکل عمل خواهد کرد.

پنج سطح آشفتگی محیطی

۱٫ قابل پیش‌بینی

انتظار می‌­رود که آینده مانند گذشته باشد.

۲٫ قابل پیش‌بینی به‌وسیله‌ی استنتاج

آینده می­‌تواند با توجه به الگوهای گذشته تا حدی پیش‌بینی شود.

۳٫ فرصت­‌ها و تهدیدهای قابل پیش‌بینی

پیش‌بینی دقیق امکان‌پذیر است اما به این دلیل که محیط پیچیده‌­تر است کار دشوارتری خواهد بود.

۴٫ فرصت­‌هایی که به میزان محدودی قابل پیش‌بینی هستند

محیط بسیار آشفته بوده و پیش‌بینی آینده بسیار دشوار است.

۵٫ اتفاقات غیرقابل‌پیش‌بینی

اتفاقات غیرمنتظره برای سازمان سریع‌تر از آن رخ می­‌دهند که سازمان بتواند به‌طور مؤثر واکنش نشان دهد.

مدل­‌های فرآیند تغییر

منحنی انتقال

منحنی انتقال یا منحنی تغییر، اولین بار توسط الیزابت کوبلر-راس (Elizabeth Kubler-Ross) برای نشان دادن چگونگی کنار آمدن افراد با یک بیماری لاعلاج ایجاد شد که راه مفیدی برای تفکر در مورد تغییر نیز است. این منحنی سطوح متغیر اعتمادبه‌نفس، روحیه و اثربخشی درون یک سازمان یا یک فرد را نمایش می­‌دهد. همان‌طور که یک فرآیند تغییر، توسعه پیدا می­‌کند و نشان می­‌دهد که چگونه عدم پذیرش اولیه جای خود را به خشم، سپس آگاهی و درنهایت به پذیرش می‌­دهد.

بسیاری از سازمان‌­ها و افراد با توجه به سطح بالای انرژی که در ابتدای فرآیند تغییر دارند، مرتکب اشتباه شده و تصور می‌­کنند که در بالای منحنی بوده و بنابراین مرحله­‌ی خشم را با موفقیت پشت سر گذاشته‌­اند. به‌احتمال بسیار زیاد این افراد دقیقاً در وسط مرحله‌­ی یک هستند، اکثر افراد در این نقطه از منحنی به‌صورت فعالانه به انکار شرایط پرداخته و یا هنوز در بی‌­خبری از اوضاع به سر می‌­برند. تغییر بیشتر ازآنچه شما تصور می­‌کنید زمان خواهد برد.

چرخه‌­ تغییر

مدل‌­های دیگری از فرآیند تغییر وجود دارند، نظیر ‘چرخه­‌ی تغییر’ یا مدل هشت مرحله­‌ای کاتر. اگرچه اختلافاتی جزئی در این مدل‌­ها وجود دارد، اما اکثر آن­‌ها یک ماهیت مشترک دارند:

  • ایجاد نیاز برای تغییر
  • ایجاد یک تیم رهبری برای تغییر
  • ایجاد یک مسیر یا چشم‌انداز مشترک
  • پیاده‌سازی تغییرات لازم
  • تثبیت
  • تقویت و پشتیبانی از فرهنگ جدید

درک فرهنگ‌سازمانی

درک فرهنگ، خواه سازمانی و یا فردی، برای درک تغییر، حیاتی است. ادگار شاین (Edgar Schein)، متخصص درزمینه‌ی تغییر سازمانی، سه جزء فرهنگ را این‌گونه توصیف می­‌کند: مصنوعات و ابداعات، ارزش‌ها و باورها، مفروضات بنیادی.

اجزاء فرهنگ از نگاه شاین

مصنوعات، شواهد فیزیکی از وجود یک سازمان از قبیل افراد، ساختمان­‌ها و محصولات هستند.

ارزش‌ها و باورها، درک ملموسی ازآنچه سازمان را برجسته می‌­کند، به وجود می‌آورند؛ که شامل لغاتی مانند ‘کار تیمی’، ‘نوآوری’ و ‘کارآفرینی’ می­‌شود.

مفروضات بنیادی همه‌­ی عناصر ناملموس در مورد آنچه برای سازمان مؤثر است را در برمی‌گیرد، ازجمله باورهای بنیادی در مورد اینکه چرا سازمان موفق بوده است.

داشتن ‘مفروضات بنیادی’ اشتباه، می­‌تواند فرآیند تغییر را متوقف کند.

به‌عنوان‌مثال، سازمانی که اساساً معتقد است که یک سازمان تولید محصول است، تا زمانی که این اعتقاد بنیادی خود را اصلاح نکند، بعید به نظر می‌­رسد که در توسعه­‌ی خدمات دیگر موفق شود.

یک روش خوب برای کشف فرهنگ‌سازمانی، طراحی یک ‘تارنمای فرهنگی (cultural web)’ است که اولین بار توسط جانسون و اسکولز (Johnson and Scholes) ایجاد شد. این روش به جنبه‌­های گوناگون فرهنگ و چگونگی ارتباط آن­ها با یکدیگر توجه دارد.

در مرکز تارنما، نمونه یا فرضیات بنیادی قرار دارند. سپس، همه­‌ی عناصر فرهنگ را در حول آن مرکز، قرار دهید:

  • روال‌­ها: چگونگی انجام کارها
  • آیین‌­ها و افسانه‌­ها: داستان‌های قدیمی از قبیل اینکه چه کسانی خائن و چه کسانی قهرمان هستند. این داستان­‌ها نشان‌دهنده‌ی این هستند که واقعاً چه چیزی برای سازمان اهمیت دارد
  • نمادها: تجملات و نمادهای قدرت از قبیل آرم­‌ها، فضاهای پارک اتومبیل، روپوش‌­های سفید پزشکان
  • ساختارهای قدرت: جایی در سازمان که قدرت در آنجا قرار دارد، ازجمله کسی که می­‌تواند اتفاقات را متوقف کند
  • ساختارهای سازمانی: سلسله‌مراتب رسمی و غیررسمی
  • سیستم­‌های کنترلی: از قبیل سیستم‌­های سنجش و پاداش

نتیجه

راه­‌های متفاوت بسیاری برای توجه به تغییر و تلاش برای درک آن وجود دارد. خوشبختانه از بین اطلاعات موجود در این صفحه، یک یا دو ابزار یا نظریه خواهید یافت که به شما در درک تغییراتی که در سازمان یا زندگی شخصی‌­تان رخ می­‌دهند کمک خواهند نمود. 

درک تغییر مقدمه‌ای برای توانایی در مدیریت تغییر بوده که این یکی از المان‌های مهم در بهبود فردی و توسعه فردی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *